- آب خوز
رودی نزدیک قریۀ امیرآباد در سرحد ایران و روس
معنی آب خوز - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خیزنده در شب، ویژگی کسی که شب از خواب برخیزد و بیدار بماند، ویژگی آنکه شب برای عبادت از خواب برخیزد، شب زنده دار
آب زندگی، آب چشمه ای در ظلمات که هرکس از آب آن بیاشامد عمر جاویدان پیدا می کند و هرگز نمی میرد و خضر پیغمبر از آن آب نوشیده است، آب حیوان، جان فزا، چشمۀ الیاس، چشمۀ نوش، آب حیات، ماالحیاة، آب بقا، چشمۀ حیات، جان افزا، چشمۀ خضر، شربت حیوان، عین الحیات، چشمۀ حیوان، نوشاب، چشمۀ زندگی
در پزشکی از امراض چشم که عوارض آن افزایش فشار داخلی چشم و درد و سفتی کرۀ چشم و محدود شدن میدان دید است و ممکن است منجر به کوری شود، گلوکوم
روزی، بهره، نصیب، قسمت، جای زیست و اقامت، جای آب خوردن یا آب برداشتن در کنار چشمه یا رودخانه، برای مثال از این پس نه آشوب خیزد نه جنگ / به آبشخور آیند میش و پلنگ (فردوسی - ۲/۲۸۶)
آبخست است که جزیره میان دریا باشد، (برهان)، شاهدی برای این کلمه پیدا نشد، ممکن است مصحف آبخو یا آبخوست باشد، خونابه
آنچه که لبها را بهم بچسباند و بپیوندد چایی باید لبریز و لب سوز و لب دوز باشد
آنچه که لب را بسوزاند داغ: چایی باید لبریز و لب سوز و لب دوز باشد
آبی که در حال جوشیدن است آب جوشان، آب گرم معدنی، آبی که در آن جوش یعنی بی کربنات سود و اسید طرطیر کنند و مانند گوارشی بیاشامند
ماستی که درون آن آب ریزند و به صورت دوغ درآورند، ماستی با آب بسیار، گچ یا آهکی که برای اندودن دیوارها به کار رود، دوغاب
